صندل آدیداس
من فدای پاهای تپلی مثل قطابت بشم که اینقدر نازن یه صندل خوشگل بن تن داری اما پاهای تپلیت اونتو راحت نیستن یه کم اذیت میشی من و بابا حسام روز جمعه ٣ تیر توروگذاشتیم توکالسکه و رفتیم پیاده روی.وقتی تو کالسکه خوابیده بودی رفتیم از آدیداس برات یه صندل خوشگل خریدیم که عکسشو اینجا برات میذارم. ...
نویسنده :
مامان مریم و بابا حسام
21:13
8تیر سالگرد وبلاگت مبارک
٨ تیر پارسال این وبلاگ و برات درست کردم وای چه روزای شیرینی بود بی صبرانه منتظرامدنت بودم نفس من یک سال گذشت مثل یک چشم بهم زدن گذشت عاشقتم گلم خیلی دوست دارم بووووووووووووووووس.
نویسنده :
مامان مریم و بابا حسام
20:53
فرنی با شیر
٤ تیر برای اولین بار فرنی رو با شیر برات درست کردم نوش جونت عزیزم.
نویسنده :
مامان مریم و بابا حسام
20:49
صندلی ماشین
عزیز دلم منوبابا می خواستیم٨ خرداد یه روزه بریم تهران و از نمایندگی maxi cosi برات صندلی ماشین بخریم اما فکر کردیم با اینکار خسته ات می کنیم چون تو هنوز خیلی کوچولوئی تماس گرفتیم و مدلها و رنگها رو به ما گفتن و ما از طریق سایت مدل و رنگ صندلی ماشینت و انتخاب کردیم اول می خواستیم رنگ صندلی ماشینت و رنگ ماشین مامان یعنی قرمز بگیریم اما رنگ جدید 2012 رو که سرمه ای بود انتخاب کردیم با تیپاکس برامون فرستادن خیلی خوشگله عمر من چند روز اول می ترسیدی ودوست نداشتی توش بشینی اما حالا میدونی که جای خوبیه و با هم میریم دور می زنیم خیلی دوسش داری مبارکت باشه پسرم.این عکسی که برات گذاشتم 15 خرداد وقتی داشتیم ازبلده برمی گشتیم. ...
نویسنده :
مامان مریم و بابا حسام
18:25
سفر به مشهد
عزیز دلم ببخشید که اینقدر دیر به وبلاگت سر زدم این روزا تقریبا تمام وقت منو پرمی کنی خیلی شیرین شدی عاشقتم بهترین هدیه خداوند. آخه همش دوست داری کنارت بشینم و باهات بازی کنم تامیرم تو آشپزخونه گریه می کنی یه نیم ساعتی هم که می خوابی اینقدر کارای عقب افتاده دارم که میرم به اونا برسم به هرحال ببخشید که دیر میام گلم منم از بودن با تو سیر نمیشم خیلی خوشمزه شدی عمرم میمیرم برات جونم. عزیزم ١٤ اردیبهشت من و بابا حسام و عمو خدایارو خاله لیلا و سامی از فرودگاه ساری رفتیم مشهد ٥ شنبه ساعت ٢ رسیدیم مشهد رفتیم هتل ناهار خوردیم و استراحت کردیم شب رفتیم حرم تو و سامی تو کالسکه خوابیدین بابا و عمو خدایارکنار شما تو صحن حرم بودن من و خاله لیلا ر...
نویسنده :
مامان مریم و بابا حسام
18:11
اولین سلمانی حامی
خوشگل مامان وقتی تودل مامان بودی ماشالله سرت پر مو بود بعد تولدت هم موهای مشکی وبلند داشتی یه مدت بعدش یه کم موهات ریخت اما دوباره در امد وقتی می بردمت حموم موهات که خیس میشد تا روی بینی ات میامد من و بابا حسام تصمیم گرفتیم ببریمت سلمانی موهات وکوتاه کنیم برای همین اولین سلمانی عمرت رو تو تاریخ ٢٠ اردیبهشت ساعت یک بعد از ظهرپیش عمو مهدی(حسین زاده) رفتی خیلی آقا بودی امدیم خونه سریع بردمت حموم چون تمام لباسو تنت پر مو شده بود ایشالله سلمانی دامادیت بری گلم اینم عکسهای نازت بعد از کوتاه شدن موهات . ...
نویسنده :
مامان مریم و بابا حسام
17:58
دومین دندون حامی
عزیزدلم دومین مرواریدت ٣ خرداد لثه تو پاره کرد و امد بیرون برای دندوندومت دوهفته ای شکمت زیاد کار می کردروزی ٣ یا ٤ بار یه کم لاغر شدی نازنینم حالا دو تا دندون ناز کنار هم داری که وقتی میخندی دل مارو می بری جونم.
نویسنده :
مامان مریم و بابا حسام
13:40
قشنگم 9 ماهگیت مبارک
سلام عمر من ببخشید اینقدر دیر به دیر میام الان که دارم برات مطلب می نویسم تو همش میخوای لب تاپ و بگیری برام خیلی سخت شده وقتی بیداری از لب تاپ استفاده کنم وقتی هم خوابی میرم به کارای خونه میرسم. عزیز دلم ٩ ماهگیت مبارک وای ٩ماه گذشت په زود گذشت ٩ ماه تو شکمم بودی حالا ٩ماهه که پا به این دنیا گذاشتی سختی داشت اما خیلی شیرین بود واقعا دلم برای روزای بارداری و روزائی که گذشت تنگ میشه جونم. هر روز با مزه تر میشی خیلی از کارای مارو تقلید می کنی دوست داری هر چیزی رو ببری به سمت دهنت وقتی بهت نه نه میگیم و با انگشت اشاره بهت نشون میدیم که اینکارو نکنی تو هم یاد گرفتی با انگشت اشاره ات اینکارو تکرار می کنی صداهائی که بابا حسام با دهنش در میاره ت...
نویسنده :
مامان مریم و بابا حسام
10:40